داستان اجباری عاشقی پارت دوم🐣
سلاممم برای سومین بار🥲😂
پارت جدید آوردم خدمتتون😂
برید حاللللل کنید😌😂❤️🩹
شوخی میکنم:)
بفرمایید خوشبگذره🙃🍇
نصف ماشین رفته بود چراغهای جلو شکسته بودو همه ا ش پخش زمین بود
- خانم ببین چیکار کردید آخه این چه کاریه ؟ اگه عرضه روندن ماشین و نداری چرا پاتو رو گاز فشار میدی؟
به صورت دختره که این حرفو زده بود نگاه کردم یه دختر افاده ای که از دماغ فیل افتاده بود با مو های قرمز جیغ که از جلو و پشت کلاهش افتاده بود بیرون، به یه لباس جذب مشکی ای که تمامش با الکیل تزئین شده بود مخصوص شب از صداشم که نگم شبیه بلندگو های فرودگاه تو گوش آدم زنگ میزد انقدر اشوه می اومد آدم حالش بد میشد.
برگشتم ببینم الیا در چه حاله میدونستم به غرورش توهین شده ولی نمیتوانستیم حریف پسره بشیم معلوم بود از اون زن زلیلاس که کسی به زنش بگه بالا چشمت ابرو ,ابروشو پاره میکنه صدای پسره رشته افکارم پاره کرد
- حرص نخود فدای یه تار موت شیرینم ، خون شیرینتو با این حرفا تلخ نکن
نزدیک بود همونجا اوق بزنم آخه چقدر چندش الیا رو که دیدم نزدیک بود از خنده منفجر بشم چشماشو ریز کرده بود ابرو هاشم به هم گره داده بود لباشو غنچه ، لب پایین مو محکم گاز گرفتم خنده ام نگیره
یه بار دیگه پسره افکارمو ریخت بهم
- نازنینم بشین تو ماشین تا من رسیدگی کنم اگر نه هم زنگ بزنم راننده ات بیاد ببرتت گرچه دلم برات یه ذره میشه ولی آسایش تو برام دنیایی می ارزه.
نگام رو به لبای پروتز شده دختره دوختم
- آره عشقم زنگ بزن منم خسته ام باید برم تا مامان اینا ناراحت نشدن
دختر اینو گفت و یه نگاه مسخره بار بهمون کرد و سوار ماشین شد تا در ماشین و بست صدای پوف پسره باعث شد بهش خیره بشم ختاب به ما لب زد
- الان شبه به منم ربطی ندارد دو تا دختر نصفه شبی چیکار میکنن ولی خواهشاً الان شرتونو کم کنید البته قبلش شمارتونو بدید تا توصیه حساب کنیم حوصله پلیس بازی ندارم واسه شما هم خوب تموم نمیشه
تیکه های که بهمون نینداخته اذیتم میکرد با پرویی گفتم
- پلیس بیشتر از اینکه به ما گیره بده پای خودتونو میگیره معلوم نیست به قول خودتون نصفه شبی چیکار میکنید
لحنش عصبی تر شد
______
واسه پارت بعد دو تا لایک و یه کامنت خوبه؟:)
بدید انرژی میگرم🥺🤍
فعلا 😙💕